هشت عامل اختلاف: شناسایی علت‌های تنش در محل کار

به محل کارت می‌رسی؛ فضایی که به طور مشترک با همکار دیگری از آن استفاده می‌کنید. به نظر می‌رسد روز خسته کنندۀ دیگری در پیش است. سمت تو شسته و رفته است و به خوبی سازمان‌دهی شده است. تو همیشه به موقع به کارت می‌رسی و هیچ وقت با صدای بلند صحبت نمی‌کنی تا مزاحم دیگران نشوی.

همکارت، نقطه مقابلت است. فنجان‌های خالی و پرونده‌های گرد و خاک گرفته، سمت او را اشغال کرده است. او اغلب دیر و آشفته و با عجله به محل کار می‌آید و رادیو را گاهی با صدای بلند گوش می‌دهد، که تمرکزت را می‌شکند. کارت را دوست داری، اما از به دفتر آمدن به این دلیلِ ساده گریزان هستی که فضایی را که با همکارت به اشتراک گذاشته‌ای دوست نداری. از دستش به ستوه آمده‌ای و با هم بحث می‌کنید.

اگر در این مورد فکر کنید، به سرعت متوجه می‌شوید که که بین شما تعارض وجود دارد، چون سبک کار شما با هم کاملاً متفاوت است. هنگامی که متوجه این موضوع می‌شوی، این را نقطه شروع قرار می‌دهی تا در این مورد فکر کنی که چگونه می‌توانید به طور موثر با هم کار کنید.

همۀ ما چنین تضادهایی را در محل کار تجربه کرده‌ایم. تضاد می‌تواند مفید باشد، زیرا می‌تواند به رشد و ارتباط افراد بیانجامد، و ایده‌های ضد و نقیض را بهبود بخشد. با این حال، اگر ما در وهله اول درک کنیم چرا تضاد وجود دارد، می‌توانیم مشکل را از ریشه شناسایی کنیم و برای حل آن گام‌های مناسب برداریم.

با استفاده از این ابزار، به هشت علت اصلی درگیری در محل کار نگاه کنید و بررسی کنید چگونه می توانید آنها را برای مدیریت درگیری‌های بیشتر به طور موثر استفاده کنید.

به گفته روان‌شناسان، هشت دلیل اصلی برای درگیری در محل کار وجود دارد. این هشت علت عبارتند از:

  • منابع متناقض
  • سبک‌های متناقض
  • تفسیر متناقض
  • اهداف متضاد
  • فشارهای متناقض
  • نقش‌های متناقض
  • ارزش‌های متفاوت شخصی
  • سیاست‌های غیر قابل پیش‌بینی

شما می‌توانید از این طبقه بندی برای شناسایی علل احتمالی تنش استفاده کنید. هنگامی که این‌ها را شناسایی کردید، می‌توانید در وهله اول اقداماتی برای جلوگیری از تنش انجام دهید و یا می‌توانید بر اساس شرایط، برای رفع تنش برنامه‌ریزی کنید.

نحوه استفاده از ابزار:

اول از همه، به این هشت عامل نگاهی بیاندازیم و در مورد این که هر کدام را چگونه می‌توان رفع کرد، صحبت کنیم.

۱.‌منابع متناقض: همه ما نیاز برای انجام کارهای‌مان به دسترسی به منابع خاصی داریم. این منابع می‌توانند تجهیزات اداری، کمکِ دیگران، یا یک اتاق برای برگزاری جلسه باشد. هنگامی که بیش از یک شخص و یا گروه نیاز دارند به یک منبع خاص دسترسی داشته باشند، درگیری رخ می‌دهد.

اگر شما و یا افرادی که با آنها کار می‌کنید بر سر منابع با هم درگیر هستید، با هم مذاکره کنید و یک توافقِ برد – برد پیدا کنید. به دنبال نیازهای تیم‌تان باشید، و مطمئن شوید که ابزار لازم را برای انجام کارشان دارند. وقت و منابع را ارجحیت بندی کنید.

وقتی افراد بر سر منابع با هم مناقشه دارند، دو طرف را پشت یک میز بنشانید و دیدگاه هر دو طرف را نسبت به یک دیگر باز کنید. یک گفتگوی ساده و صمیمی، کمک می کند تا دو طرف نیازهای هم‌دیگر را درک کنند.

۲. سبک‌های متناقض: هر کس به نحوۀ خودش و بر اساس نیازها و شخصیت خودش کار می‌کند. به عنوان مثال، برخی از افراد عاشق هیجانی هستند که از انجام دادنِ کارها در آخرین لحظه کسب می‌کنند، در حالی که افرادِ دیگر برای انجامِ کار به زمان بندی و مهلتِ تحویلِ کارِ مشخص و سفت و سخت نیاز دارند. هنگام برخورد سبک‌ها، درگیری می‌تواند رخ دهد.

برای جلوگیری و مدیریتِ مناقشه‌های این‌گونه در تیم، سبک‌های کاریِ افراد و نقش‌های طبیعی آنها را در گروه جویا شوید. برای این کار، می‌توانید از انواع تست‌های شخصیتی و مهارتی استفاده کنید.

۳. تفسیرهای متناقض: هر کدام از ما، دنیا را از چشمان خودش می‌بیند و تفاوت در تفسیرِ اتفاق‌های پیرامون تواند باعث تنش شود؛ مخصوصاً وقتی یکی از طرفین چیزی می‌داند که دیگری نمی‌داند وهیچ کدام از این موضوع خبر ندارند.

اگر اعضای تیم شما بیهوده درگیرِ “نبرد بر سر قلمرو” یا در حال غیبت کردن هستند، احتمالاً با مشکل تفسیرهای متناقض روبرو هستید. این نوع مناقشه به نتایج منفی در بررسی عملکرد و یا به شکایت مشتریان نیز می‌تواند منجر شود.

برای از بین بردن این تضاد آشکار با تیم خود ارتباط برقرار کنید، حتی وقتی می‌خواهید خبر بدی را به اشتراک بگذارید. هر چه اطلاعات بیشتری را با افراد به اشتراک بگذارید، کمتر پیش می‌آید که تفسیرهای متفاوتی از آنها داشته باشند.

تفاوت در برداشت‌های افراد در بسیاری موارد می‌تواند نتیجۀ “سیاست بازی” در دفتر نیز باشد. برای مثال، اگر کاری را به کسی بسپارید که قبلاً در حیطه مسئولیت‌های کس دیگری بوده است، ممکن است ناخواسته یک مبارزه قدرت میان این دو به وجود بیاورید. یاد بگیرید چگونه در سیاست اداری ایفای نقش مثبت کنید، و تیم خود را به انجام همین کار تشویق کنید.

۴. اهداف متضاد: اهداف ما در کار می‌توانند با هم در تضاد باشند. به عنوان مثال، یکی از مدیران ما ممکن است به ما بگوید که سرعت مهم‌ترین هدف است، در حالی که مدیر دیگر، خدماتی می‌خواهد با عمق و با کیفیت بالا. آشتی دادن میان این دو گاهی اوقات بسیار دشوار است!

هرگاه برای اعضای تیم اهدافی تعیین می‌کنید، اطمینان حاصل کنید که اهداف تعیین شده برای آن شخص یا با اهداف دیگران در مجموعه، در تضاد نباشند.

همچنین اگر اهداف شما مشخص نیستند و یا با هم متضاد هستند، با رئیس خود صحبت کنید و در طی مذاکره‌ای، اهدافی تعیین کنید که برای همه طرفین مناسب باشند.

۵. فشارهای متناقض: ما اغلب برای انجام کارهایمان به همکارهای‌مان اعتماد می‌کنیم. اما وقتی که تا ظهر به یک گزارش از همکار خود احتیاج داری، و او در همین مهلت در حال تهیه گزارش‌های دیگری برای شخص دیگری است، چه کار باید بکنی؟

فشارهای متناقض مثل اهداف متناقض هستند، اما فرق‌شان این است که لحظۀ فشار، هنگامِ کارهای اضطراری است، در حالی که اهداف متناقض به مسائل بلند مدت مربوط می‌شود.

اگر فکر می کنی که افراد به خاطر اهداف کوتاه مدت تحت فشار هستند، سریع برنامه‌ریزی کارها را تنظیم و اصلاح کن و مهلت‌های مقرر را تغییر بده تا فشار بر افراد کم شود.

۶. نقش‌های متناقض: گاهی اوقات باید کاری انجام دهی که خارج از نقش طبیعی و یا مسئولیت‌هایت است. اگر این باعث شود به “قلمروی” شخص دیگری پا بگذاری، مناقشه و جدال قدرت می‌تواند رخ دهد. همین می‌تواند در جهت معکوس اتفاق افتد – گاهی اوقات ممکن است احساس کنی که کار به خصوصی را شخص دیگری باید انجام دهد.

نقش‌های متناقض مشابه تفسیرهای متناقض هستند؛ در هر دو صورت، شخصی کاری را بخشی از مسئولیت خود و یا در قلمروی خود به شمار می‌آورد، اما وقتی کسی به آن کار دست می‌اندازد، مناقشه به وجود می‌آید.

اگر شما گمان می‌کنید که اعضای تیم در حال کشمکش بر سر نقش‌هایشان هستند، با آنها صحبت کنید و برای‌شان توضیح دهید که چرا به هر کس وظیفه به خصوصی داده شده است. شما همچنین می‌توانید یک منشور تیمی بسازید که با استفاده از آن نقش‌ها و مسئولیت‌های افراد را در راستای هدف، شفاف سازی کنید.

۷. ارزش‌های متفاوت شخصی: تصور کنید که رئیس از شما کاری خواسته است که با استانداردهای اخلاقی شما در تضاد است. آیا شما کاری که رئیس خواسته را انجام می‌دهید، و یا درخواست او را رد می‌کنید؟ و اگر شما آن کار را رد کنید، آیا اعتماد رئیس خود را از دست می‌دهید، و یا حتی از شغل خود برکنار می‌شوید؟

وقتی کاری که انجام می‌دهی با ارزش های شخصی‌ات در تضاد است، مناقشۀ این گونه به وجود می‌آید. مدیریت اخلاقی می‌تواند جلوی چنین اتفاقی را بگیرد، سعی کنید از کسی کاری نخواهید که با ارزش‌هایش، یا با ارزش‌های شما در تضاد باشد.

و اما وقت‌هایی مانند مثال بالا می‌تواند وجود داشته باشد که در آن از شما خواسته می‌شود کاری انجام دهید که با ارزش‌های شما در تضاد است، در این صورت، با حفظ شان و ایجاد ارتباط، ترجیح خود را به انجام ندادنِ آن کار نشان دهید و ارزش‌های خود را تعریف کنید. سپس، آن ارزش ها را مرور کنید و مورد خاصی را که با کار شما در تضاد است، شناسایی کنید و در نهایت، نسبت به ارزش‌های دیگران ملاحظه نشان دهید و افراد را در محیط کار تشویق کنید تا دغدغه‌های ارزشی خود را با سایز اعضای گروه به اشتراک بگذارند.

۸. سیاست‌های غیر قابل پیش بینی: هنگامی که قوانین و سیاست ها در کار تغییر می‌کنند و شما آن تغییرها را به تیم خبر نمی‌دهید، سردرگمی و درگیری به وجود می‌آید.

علاوه بر این، اگر شما قادر نیستید در محل کار سیاست‌ها را به طور پیوسته در مورد تمام اعضای تیم اعمال کنید، تفاوت در طرز برخورد نیز می‌تواند عاملی برای نارضایتی باشد.

وقتی قوانین و سیاست‌ها تغییر می کنند، مطمئن شوید که هر آنچه باید متفاوت انجام شود را به خوبی مشخص کرده‌اید، و مهمتر از آن، دلیل این تغییر را هم باید به اعضای گروه انتقال داده باشید. وقتی افراد از “چرایی” وجود قوانین خبر داشته باشند، به مراتب بیشتر احتمال دارد تغییرات را بپذیرند.

وقتی قوانین در جای خود قرار گرفتند و مفهومِ آنها را به گروه انتقال دادید، سعی کنید آنها را به طور منصفانه و مداوم به اجرا برسانید.

نکته:
اگر چه این هشت عامل اختلاف، که توسط دو روانپزشک به نام های بل و هارت در سال ۲۰۰۰ تعیین شدند، چارچوبی مفید برای شناسایی علل شایع نزاع در محل کار ترسیم می‌کند؛ چگونگی مقابله با این تضاد ها، مبحثی مستقل است.