مهدی و سروناز، یک زوج اهل تهران هستند و پنج سال است که به شغل مسافرکشی اشتغال دارند. اما یک چیز، این زوج ساده را از دیگران متمایز می کند. رویایشان، و روشی که برای تحقق آن برگزیدهاند!
آنها، پراید سفیدشان را «کتابرانه» میخوانند. واژهای که خودشان در وصف کارشان ساختهاند. ماشین آنها کتابخانه سیار کوچکی است که از همه فضاهای ممکن برای قرار دادن کتابها در آن استفاده شده. از صندوق عقب گرفته تا داشبورد و فضای داخلی درها و شیشهها. این ایده ممکن است عجیب به نظر برسد اما تصور کنید که در فضای شلوغ شهر تهران، با عجله و استرسی که دامنگیر اکثر تهرانی هاست، منتظر تاکسی هستید. یک پراید توقف میکند، سوار میشوید. همه جا مملو از کتاب است. اول متعجب میشوید، حتی ممکن است بترسید که این دیگر چیست! اما موسیقی دل انگیز موتزارت و خوشامدگویی راننده، فرصت فکر کردن را از شما میگیرد. راننده شروع میکند از کتابها با شما حرف زدن… بیش از ۴۰ عنوان کتاب. همه چیز میشود یافت. از آثار کلاسیک گرفته تا کتابهای پرفروش روز. از کافکا تا نادر ابراهیمی و سهراب سپهری. و شما ناگهان، همه شهر و شلوغی را در موسیقی و فضای این خانه سیار سرخوشی فراموش میکنید.
مهدی و سروناز میگویند که چطور ایده این کار به ذهنشان رسید. آنها همیشه دوستدار کتاب بودند. در یک روز بارانی، یک زوج را سوار کردند. طبق معمول موسیقی کلاسیک در حال پخش بود. مسافران سلیقه راننده را در اتنخاب موسیقی ستودند وترافیک سنگین به آنها فرصت داد که از موسیقی و کتاب صحبت کنند. مسافران اینقدر از این مکالمه لذت بردند که نمیخواستند پیاده شوند و این اشتیاق، مهدی و سروناز را به این فکر انداخت که شروع به ارائه کتاب به مسافران کنند.
آنها ماشین را قفسه بندی کردند و تعدادی کتاب در آن قرار دادند. اما مثل بسیاری قدمهای نو، آغاز کار برایشان آسان نبود. مهدی میگوید که شروع کار بسیار سخت بود: «اصلاً آسان نبود که سر صحبت را با مردم باز کنیم. یک بار به یاد دارم که حتی یک مسافر پیاده شده. انگار ترسیده بود. گفت پشیمان شده و نمیخواهد تاکسی بگیرد. اما بعد از مدتی صحبت با مردم برایمان آسانتر شد».
آنها سی کتاب در روز میفروشند اما قصد اولیه شان فروش کتاب نیست. به همین دلیل اگر فرد مشتاقی ببینند که توان خرید کتاب ندارد، به او هدیه میدهند.
حرکت آنها امروز، شناخته شده است. سال گذشته، وزیر ارشاد نیز مسافر «کتابرانه» بود.
قصد آنها گسترش حتی دقایقی صلح و دوستی، با طعم موسیقی و کتاب است. شاید به همین دلیل است که سازمان ملل آنان را کاندیدای جایزه بین المللی صلح کرده است.
آنها میخواستند الهام بخش باشند و به نظر میرسد که امروز به هدف خود رسیدهاند. اما این پایان کار این زوج کتابدوست نیست. آنها در حال راه اندازی یک کافه – کتاب هستند. مهدی میگوید که ما میخواهیم به جوانان نشان دهیم که میتوانند آروزهایشان را محقق کنند.
منبع