مصاحبه: فروشگاه ده‌ هزار روستای کوچک

نام  مؤسسه: فروشگاه ده هزار روستای کوچک

سال تاسیس: ۲۰۰۳

تعداد پرسنل: متغیر بر اساس نیاز موسسه

مصاحبه زیر با موسس فروشگاه ده هزار روستای کوچک در شهر ان آربر، ایالت میشیگان آمریکا است. فروشگاه زنجیره ای ده هزار روستای کوچک ۶۰ سال پیش فعالیت خود را در راستای «داد و ستد منصفانه» در ایالت پنسیلوانیا آغاز کرد. ادنا بیلر۵، موسس فروشگاه، یک بانوی  تاجر و کارآفرین بود که در یکی از سفرهایش به جزیره پورتوریکو در سال ۱۹۴۶، بسیار تحت تاثیر فقر آنجا قرار گرفت. در همان سفر، وی تصمیم گرفت که هر کاری در توانش هست در راستای خدمت به مردم به خصوص در کشورهای در حال توسعه انجام دهد. باور بیلر بر آن بود که با ایجاد اقتصاد سالم، پویا و همچنین سازگار با محیط زیست، میتوان به هنرمندان و تولیدکنندگان این کشورها را کمک کرد. در طی ۳۰ سال تلاش بی‌وقفه ، بیلر توانست، صاحبان صنایع بسیاری از کشورهای در حال توسعه را به مراکز خرید در آمریکای شمالی معرفی و از کسب و کار آنان حمایت کند. تاکید بیلر همواره با حمایت از این افراد از طریق پرداخت عادلانه حقوق و دستمزد و همچنین حفظ بازار تولیدات آنها بود.
مغازه ده هزار روستای کوچک در شهر ان آربر میشیگان، یکی از ۱۵۵ مغازه در راستای داد و ستد منصفانه این موسسه است، که در قالب فعالیت غیر انتفاعی با همکاری گروهی داوطلب به کار خود ادامه می‌دهد. در این مصاحبه با کاترین ویلکینسون، موسس این مغازه در شهر به گفتگو نشستیم.

۱-خانم ویلکینسون از دیدار شما خوشحالیم و ممنون که درخواست مصاحبه با ما را پذیرفتید.

من هم از دیدن شما خوشحالم.

۲- لطفا کمی در مورد موسسه و اهدافش توضیح دهید.

حتما، ما درفروشگاه‌های زنجیره ای موسسه ده هزار جزیره کوچک،  محصولات  کشور های در حال  توسعه را به فروش می‌رسانیم و این کار را نه با هدف سودآوری بلکه با انگیزه  کمک به هنرمندان و تولید کنندگان صنایع دستی در کشور های در حال توسعه و افزایش درآمد آنها انجام می‌دهیم. یکی از هنرمندانی که با او همکاری داشتیم، رزا پرون است. او سال‌ها در خانه‌ای ساخته شده از قوطی کنسرو زندگی می‌کرد و همیشه آرزو داشت خانه آجری داشته باشه. الان به کمک موسسه ما و البته پشتکار خودش در یک خانه آجری زندگی می‌کند و بیش از ۲۰ کارگر در کارگاه تولید صنایع دستی مکزیکیش اشتغال دارند.

۳-چه تفاوتی بین موسسه شما و دیگر فروشگاه‌های صنایع دستی وجود دارد؟

تفاوت ما در هدف ماست. ما به تولیدکنندگان محصولات‌مان حقوق عادلانه میدهم. سعی می‌کنیم با کمک به درآمد آنها، از افزایش تعداد کودکان کار جلوگیری کنیم تا این بچه ها بتواند به جای کار، به تحصیل ادامه دهند. همچنین ما بر سلامت روحی و فیزیکی محیط کار برای هنرمندان‌مان نظارت داریم و از این طریق می‌کوشیم کیفیت زندگی مردم را بهبود بخشیم.

۴-چه انگیزه‌ای از احداث موسسه داشتید؟

اول از همه ما و همه دیگر اعضای موسسه به مفهوم تجارت عادلانه اعتقاد داشتیم . همینطور پتانسیل زیادی در ساکنین شهر ان آربر برای حمایت از این نوع کسب و کار می‌دیدیم.

۵-با چه سرمایه‌ای کار را شروع کردید؟

در حقیقت هیچ سرمایه‌ای برای شروع کار نداشتیم. ما با ۵ نفر اعضای شورا به جمع آوری پول از طریق آگاه‌سازی ساکنین شهر از هدف والای موسسه پرداختیم. در ضمن ما هیچ کارمندی که حقوق دریافت کند، نداریم. همه فروشندگان به طور داوطلبانه در موسسه مشغولند.

۶-مهمترین بعد کارآفرینی اجتماعی شما و همکاران‌تان چیست؟ و چه ضامنی برای بقای این فعالیت وجود دارد؟

ما یک موسسه کاملا غیرانتفاعی هستیم و همه درآمد فروشگاه بعد از کسر هزینه مکان و صورت حساب‌ها مثل قبض آب و برق، به تولیدکنندگان در قالب سفارش کارهای هنری یا وام برای رفع نیازهای آنان پرداخت می‌شود. تا وقتی که مشکل فقر و عدم توسعه وجود دارد و جامعه از فعالیت ما حمایت می‌کند ما به این کار ادامه می‌دهیم.

۷-اگر شما یک فعالیت اجتماعی دیگر را قرار بود انتخاب کنید، ان فعالیت چه بود؟

من فکر کنم به فعالیت در زمینه رفع گرسنگی در جهان مشغول می‌شدم.

۸-دیدن مشکلات اجتماعی و فقر مردم کار آسانی نیست، شما  چطور توانستید بین فعالیت‌های موسسه و این چالش‌ها تعادل برقرار کنید؟

داستان زندگی هنرمندان و تولید کنندگان و تغییرات مثبتی که ما توانستیم در زندگی آنان داشته باشیم من را هر روز به حرکت وا می‌دارد. هر چند که مشکلات‌شان واقعا ناراحتم می‌کند اما در عین حال در هدفم مصمم‌تر می‌شوم.

۹-پر معناترین قسمت کار شما چیست؟

اینکه می‌دانم با کاری که انجام میدم هر روز زندگی افراد زیادی را بهبود می‌بخشم و اینکه هر کسی این فرصت را در زندگی ندارد که شغلش، علایقش و نتیجه کارش همه انقدر خوب و دلنشین باشند.

۱۰-بزرگ‌ترین سختی کار شما چیست؟

اینکه بتوانم همه کارها را به نحو احسن انجام بدهم و از کاری- به قول معروف- جا نمانم. کلی کار که در یک روز باید انجام شود و وقت کافی نیست. شاید اگر یک روز ۳۰ ساعت باشه بهتر شه!

۱۱-مدیریت کار گروهی آسان نیست. شما از چه روش‌هایی برای ایجاد انگیزه و هماهنگی در گروه استفاده می‌کنید؟

من به شخصه فکر می‌کنم اگر همه اعضای گروه کاملا در جریان همه چیز باشند و آگاهی لازم را داشته باشند همه چیز راحت‌تر پیش میرود. البته ناگفته نماند که باید از زحمات تیم همیشه قدردانی کرد و به آنها نشان داد که زحمت آنها درک شده.

۱۲-هیچ وقت تجربه کار داوطلبانه یا کلا کار در خارج از کشور خودتان را داشته اید؟

بله من پیش از ازدواج در کشور کانادا برای یک موسسه به طور داوطلبانه کار می‌کردم. در این موسسه ما به آموزش مردم در مناطق محروم به طور رایگان مشغول بودیم و با آنها زندگی میکردیم. در آنجا من فقر واقعی را دیدم و نگاهم به دنیا خیلی عوض شد.

۱۳-آینده موسسه را چگونه می‌بینید؟

من فکر می‌کنم ما به فعالیت‌های مشابه در ابعاد وسیع‌تر ادامه میدهم و سعی می‌کنیم حمایت بیشتری از تولیدکنندگان فعلی به عمل بیاریم در عین حال افراد بیشتری را هم تحت پوشش قرار دهیم.

۱۴-بزرگترین چالشی که در حال حاضر با آن روبرو هستید، چیست؟

اینکه بتوانیم داوطلبان خود را با انگیزه نگه داریم. چون کل فعالیت‌های موسسه به حضور داوطلبان بستگی دارد و ما بدون آنها واقعا هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. ما باید سعی کنیم که آنها همیشه آگاه، فعال و با انگیزه باشند و این کار ساده ای نیست. در بیشتر کسب  و کارها ایجاد درآمد و انگیزه های مالی موتور حرکت است. در حالیکه در کار ما، فقط انسان‌دوستی و حمایت از افراد هدف می‌باشد. ما باید با برنامه ریزی و آموزش، داوطلبان را مشتاق و فعال نگه داریم.

* این نوشتار، از مجموعه مطالبی است که در سال‌های گذشته توسط دانش‌آموخته‌گان و دست‌اندرکاران مدرسه، در وبلاگ مدرسه کارآفرینی اجتماعی پرتو منتشر شده است.