زنان دارای معلولیت و ستم تقاطعی 

به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زنان 

در تقویم جهان، هشتم مارس، روز جهانی زنان است؛ فرصتی برای آگاهی‌بخشی و سخن گفتن از نابرابری‌های اجتماعی و تبعیض‌های مبتنی بر جنسیت از یک سو و بزرگداشتِ دستاوردهای زنان در سراسر جهان از سوی دیگر. 

هشتم مارسِ امسال اما در شرایطی از راه می‌رسد که زنان ایرانی در شش ماه گذشته، رهبری جنبش اعتراضی گسترده‌ای را  در دست گرفته‌اند؛ جنبش «زن، زندگی، آزادی» که زنان با پیوستن به آن بنیانی‌ترین حقوقِ تضییع‌شده‌ی خود را دنبال می‌کنند. 

زنان، پیر و جوان، دانشجو و دانش‌آموز، معلم و کارگر، مادر و حتی مادربزرگ‌ همه فریاد «زن، زندگی، آزادی» سر داده‌اند و هر یک مطالبات خود را به میانه‌ی میدان اعتراضات آورده‌اند. اما چه خبر از زنان دارای معلولیت؟ آنها کجا هستند؟ آیا به مطالبات و نیازهای این گروه از زنان هم توجه داریم؟  

ستم تقاطعی چیست؟‌ 

ستم تقاطعی یا ستم مضاعف، ستم و محرومیتی است که به خاطر همزمانی قرار گرفتنِ فرد در چند موقعیت یا گروه تحت ستم شامل حال او می‌شود. حالا بیایید نگاهی کنیم به انواع موقعیت‌هایی که زنان دارای معلولیت در آن قرار می‌گیرند. زن بودن در جامعه‌ی مردسالار+معلولیت در جامعه‌ای که به آگاهی و امکانات لازم برای مواجهه با معلولیت مجهز نیست. ممکن است زن دارای معلولیت همچنین بی یا کم‌سواد هم باشد، در جغرافیایی نابرخوردار هم زندگی کند، از محرومیت اقتصادی هم رنج ببرد یا به یکی از اقوام یا گروه‌های مذهبی خارج از جریان مرکزی هم تعلق داشته باشد؛ در این صورت روشن است که زن دارای معلولیت با لایه‌های افزوده‌‌ای از ستم، محرومیت یا نادیده‌انگاری روبه‌رو خواهد شد. 

زنان دارای معلولیت در جامعه‌ی ایران اغلب در تقاطع ستم‌ها و محرومیت‌ها قرار دارند و خواسته‌‌ها و نیازهاشان چنان با خواسته‌ها و نیازهای دیگر گروه‌های زنان متفاوت است که اغلب نادیده گرفته یا به فراموشی سپرده می‌شود؛ نه فقط نزدِ مسئولان بهزیستی و قانون‌گذاران یا مدیران شهری بلکه حتی در جنبش اعتراضی مترقی چون «زن، زندگی، آزادی» هم! 

چرا زنان دارای معلولیت در جنبش‌ها مشارکت نمی‌کنند؟ 

پرسش خوبی است که پاسخِ روشن و بی‌درنگی دارد. زنان دارای معلولیت برای مشارکت‌ها در جنبش‌های مدنی پیش از هر چیز باید بتوانند از خانه خارج شوند. چه زنانی که دارای معلولیتی حرکتی هستند، چه زنانی که دارای معلولیت‌های بینایی یا شنوایی هستند و چه زنانی با هر شکل و سطح دیگری از معلولیت برای خروج از خانه و پا گذاشتن به خیابان‌های شهر به امکانات و شرایطی نیاز دارند که هرگز به قدر کافی اندیشیده و فراهم نشده‌اند. در مبلمان و ساختار شهرها جایی برای زنان دارای معلولیت در نظر گرفته نشده، سطوح شیب‌دار، پل‌ها و پیاده‌روها، امکانات هشدارِ آتش‌سوزی و سایر خطرها، سرویس بهداشتی و بسیاری دیگر از امکانات ساده و ضروری شهری برای زنان دارای معلولیت فراهم نیست. علاوه بر این، در تجمعات بزرگ و پرجمعیت، زنان دارای معلولیت  بیشتر در معرض آسیب‌های جسمی یا آزارهای جنسی قرار می‌گیرند، این گروه از شهروندان دسترسی‌های محدودتری دارند و ممکن است در برابر حمله یا سرکوب بی‌دفاع‌تر از دیگران باشند. از سوی دیگر، یادمان باشد که زنان دارای معلولیت‌های ذهنی یا روانی-اجتماعی در این میان حتی ستم و نابرخورداری بیشتر و پیچیده‌تری را تجربه می‌کنند و از محدودیت‌ها و موانع گسترده‌تری رنج می‌برند. 

چه باید کرد؟ 

چه‌گونه می‌توانیم به زنان دارای معلولیت کمک کنیم تا مطالبات خود را در متن جنبش‌های مدنی طرح کنند؟ آیا راهی برا افزایش میزان مشارکت این گروه زنان در فعالیت‌های اجتماعی، فرآیندهای دادخواهی و کنش‌گری‌های مدنی هست؟ بهترین گروه برای پاسخ دادن به این پرسش ای بسا خودِ زنان دارای معلولیت باشند. مسأله این است که در گام اول اصلا به ضرورت مشارکت این گروه از زنان فکر کنیم و واقف باشیم. تازه پس از آن است که می‌توان با مراجعه به  همین گروه از زنان موانعِ حضورشان در جنبش‌های مدنی را دریافت. آیا زنان دارای معلولیت به منابع اطلاع‌رسانی کافی دسترسی دارند؟ آیا نرم‌افزارها یا ابزارهای ویژه‌ی شرایط خود را برای دریافت اخبار و اطلاعات دارند؟ 

برای مثال، بعضی گزارش‌ها حاکی از آن است که زنان دارای معلولیت شنوایی از دسترسی کامل به اطلاعات محروم‌اند.  این زنان از دشواریِ دنبال کردنِ اطلاعات و اخبار در شبکه‌های اجتماعی می‌گویند. اگرچه شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام بر اساس به اشتراک گذاشتنِ عکس و ویدئو طراحی شده‌اند اما وقتی عکس و ویدئو با هیچ زیرنویس یا نوشته‌ای برای توضیح همراه نیست یا این که همزمان از زبان اشاره برای دسترس‌پذیر کردن‌ِ آن استفاده نشده، عملا زنان دارای معلولیت شنوایی نمی‌توانند از آن بهره ببرند.  علاوه بر این زنان دارای معلولیت بینایی هم نمی‌توانند با پی‌گیری عکس و فیلم‌هایی که فاقد توضیحات صوتی هستند به اطلاعات و اخبار دسترسی پیدا کنند. 

پس یکی از مهم‌ترین کارهایی که می‌توان در راه افزایش مشارکت زنان دارای معلولیت در جنبش‌های مدنی کرد در واقع توجه به دسترس‌پذیر کردنِ هرچه بیشترِ اخبار، اطلاعات و محتوای آموزشی  برای همه‌ی گروه‌هاست.  

جامعه‌ی سالم، جامعه‌ی همه 

دموکراسی را در یک تعریف، تأمین حقوق اقلیت دانسته‌اند. بر این اساس تا زمانی که همه‌ی گروه‌ها و به‌ویژه گروه‌های بیشتر به حاشیه‌رانده‌شده فرصت طرح، پی‌گیری و تحقق مطالبات خود را نداشته باشند، ای بسا تلاش برای جامعه‌ای بهتر و دموکراتیک‌تر هم به جایی نرسد. اینجاست که بار دیگر به ضرورتِ دربرگیریِ هرچه بیشترِ جنبش‌های اجتماعی و مدنی پی می‌بریم. این طور که دفتر پیشگیری از معلولیت‌های سازمان بهزیستی گزارش می‌کند یک میلیون و ۶۰۰ هزار شهروند دارای معلولیت در بانک اطلاعاتی این سازمان ثبت نام کرده‌اند؛ هرچند گزارش‌های غیررسمی از آماری به‌مراتب بیش از این خبر می‌دهند. علاوه بر این به گفته‌ی رئیس سازمان بهزیستی هر سال ۴۰ تا ۶۰ هزار نفر هم به تعداد افراد دارای معلولیت کشور اضافه می‌شود. آمار و اعدادی که ضرورتِ دربرگیریِ هرچه بیشترِ جنبش‌های اجتماعی و گشودنِ فضای بیشتر برای مشارکت شهروندان دارای معلولیت را یک بار دیگر، امروز در روز جهانی زنان به روی‌مان می‌‌‌‌آورد. 

توسط مدرسه پرتو