ریزپرخاشگری در زندگی روزمره؛ پنهانی و تاثیرگذار

ریزپرخاشگری، نوعی از رفتارها و اظهارنظرهای کوچک و ظاهراً بی‌اهمیت است که به طور گسترده در جوامع مختلف شیوع دارد که در واقعیت تأثیرات عمیقی بر افراد و گروه‌های مختلف از جمله افراد دارای معلولیت، اقلیت های مذهبی، اقلیت‌های نژادی و قومی، زنان، طبقه‌ی کارگر و اعضاء جامعه دگرباشان دارند. این رفتار‌ها معمولا بر اساس تبعیض‌های اجتماعی، فرهنگی یا نژادی انجام می‌شوند و ممکن است به صورت خودخواسته یا ناخواسته اتفاق بیافتند. ریزپرخاشگری معمولاً از طریق کلام، عمل، یا حتی ابراز انتقاد یا سؤالات تحقیرآمیز صورت می‌گیرند. 

ریزپرخاشگری‌ها معمولاً به شکل‌های مختلفی ظاهر می‌شوند، از جمله: 

  • اظهارنظرهای نادرست و تحقیرآمیز. 
  • رفتارهای تبعیض‌آمیز و محرومیت‌زا. 
  • سؤالات و اظهارنظرهایی که بر اساس تبعیض‌ها و کلیشه‌ها تشکیل شده‌اند. 
  • تضعیف و کاهش اعتماد به نفس افراد. 
  • نادیده گرفتن تفاوت‌ها و هویت‌های مختلف. 
  • ترویج پیش‌داوری و تعصب شخصی. 
  • سوال کردن و مورد انتقاد قرار دادن تجربیات زندگی افراد. 

نباید فراموش کنیم که این ریزپرخاشگری‌ها، حتی اگر به نظر بی‌اهمیت بیایند، از نظر روحی و اجتماعی، می‌توانند تأثیرات جدی  و اثرات آسیب‌رسان بر روحیه و اعتماد به نفس افراد به خصوص افرادی که به عنوان اعضای گروه‌های به حاشیه رانده شده یا از اقلیت‌ها هستند بگذارد و می‌تواند باعث ایجاد تنش‌ها و تضعیف روابط اجتماعی شود.. بنابراین، شناخت و آگاهی از این نوع رفتارها و پیام‌های نادرستی که انتقال می‌دهند، بسیار حائز اهمیت است. ریزپرخاشگری یک مسئله مهم و جدی است که نیاز به آگاهی و اقدام اصولی دارد. بالابردن دانش و آگاهی عمومی درباره تفاوت‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است. با ترویج احترام و تعامل مثبت با همه افراد جامعه می توان راهی برای مقابله با ریزپرخاشگری پیدا کرد. 

یک راه مفید برای درک ریزخشونت‌ها این است به آن‌ها چونان نیش پشه فکر کنید. یکی دو گزش گاه‌به‌گاه، قطعاً آزاردهنده اما کوچک و قابل کنترل است. حال تصور کنید در جایی گیر کرده اید که مورد حمله‌ی تعداد زیادی گزش پشه قرار دارید و زمانی که آنجا را ترک می کنید جای نیش و درد این گزش‌ها غیر قابل تحمل است. همچنین، برخی پشه‌ها حامل بیماری‌هایی هستند که باعث بیماری جسمی می‌شوند. . بنابراین، باید به همان اندازه که به آزارهای ریز مواجه می‌شویم، در مورد تاثیرات مخرب آنها هم نگران باشیم. 

بیایید مراقب چگونگی رفتار و صحبتمان با اطرافیانمان باشیم. ما همیشه نمی‌دانیم که با نگرش خودمان چه آسیبی می‌توانیم ایجاد کنیم بنابراین، به مرور زمان، از تجمع این ریزخشونت‌ها بپرهیزیم تا به جامعه‌ای سالمتر و پویاتر کمک کنیم. 

جدول زیر حاوی نمونه‌هایی از ریزپرخاشگری در زندگی روزمره در رابطه با افراد دارای معلولیت نمایانگر تعدادی از واقعیت‌های این پدیده است: 

موضوعمثالپیام زیرین
انکار هویت شخص 
هنگامی رخ می‌دهد که هر جنبه‌ای از هویت فرد به‌جز معلولیتش نادیده یا انکار شود.
باورم نمی‌شود ازدواج کرده‌ای!هیچ بخشی از زندگی تو عادی یا شبیه به من نیست. از تو تنها معلولیت تو را می‌بینم.
انکار تجربه معلولیت 
هنگامی رخ می‌دهد که تجارب مرتبط با معلولیت کوچک شمرده یا انکار شوند.
بی‌خیال، همه ما نوعی ناتوانی داریم.افكار و احساسات شما احتمالاً واقعی نیستند و قطعاً برای من مهم نیستند.
انکار حریم خصوصی 
هنگامی رخ می‌دهد که اطلاعات شخصی درباره معلولیت مورد نیاز باشد.
کسی از اتفاقی که برای شما افتاده یا موجب ناتوانی‌تان شده است، بپرسد.شما مجاز به حفظ خصوصی اطلاعات معلولیت نیستید.
درماندگی 
هنگامی رخ می‌دهد که افراد برای کمک به اشخاصی با معلولیت، دیوانه‌وار تلاش کنند.
کسی علیرغم نیازتان به کمک برای سوار شدن در اتوبوس یا مترو، به شما کمک کند. 
 
کسی بابت نجات شما از معلولیت‌تان احساس بی‌کفایتی کند.
شما به تنهایی قادر به انجام هیچ چیز نیستید چون معلولیت دارید. 
 
معلولیت یک فاجعه است.
سود ثانويه 
هنگامی رخ می‌دهد که فردی بابت انجام دادن کاری برای شخصی با معلولیت، توقع حس خوب یا مورد تحسین قرارگرفتن داشته باشد. 
امشب به اندازه کافی پول جمع می‌کنیم تا برای همکارمان آن ویلچر جدید را بگیریم. من احساس خوبی دارم و به ‌خاطر رفتار پسندیده‌ام با شما شناخته می‌شوم.
اثر گسترش 
هنگامی رخ می‌دهد که سایر انتظارات از فردی، برمبنای یک معلولیت خاص وی فرض شود. 
آن شخص کند ذهن است چون ناشنواست. 
 
حواس دیگرت باید بهتر از من باشد از آنجا که نمی‌بینی.
معلولیت شما، شما را در همه ابعاد زندگی بی‌اعتبار می‌کند. 
 
حتماً به طریقی ویژه هستی. 
 
عادي نیستی.
کودک انگاری 
هنگامی رخ می‌دهد که با فرد دارای معلولیت مانند کودک رفتار شود.
اجازه بدهید برایتان انجام دهم.شما در واقع توانایی ندارید. 
 
من بهتر از شما می‌دانم چگونه این کار را انجام دهم.
رییس مآبی 
هنگامی رخ می‌دهد که فرد دارای معلولیت برای تقریباً هرچیزی تحسین شود.
شماها بسیار الهام‌بخش هستید.شما به دلیل این نحوه زندگی، بسیار خاص هستید.
شهروندی درجه دو 
هنگامی رخ می‌دهد که فردی با معلولیت از حق برابری محروم شود، چون آزاردهنده، پرهزینه، و اتلاف وقت، تلاش، و منابع تلقى می‌شود.
مردم به سختی تلاش می‌کنند تا از تماس چشمی با شخص معلول جلوگیری کنند. 
 
فردی در ویلچر ۱۵ دقيقه بیرون رستوران جهت دسترسی از طريق آشپزخانه انتظار می‌کشد. او به مدیریت می‌گوید که رستوران قابل دسترسی با ویلچر نیست. مدیریت رستوران تصميم می‌گیرد که تغییرات تنها زمانی اعمال شوند که افراد بیشتری با معلولیت برای صرف غذا به آنجا بیایند. 
افراد دارای معلولیت منزجرکننده هستند و باید از آنها دوری کرد. 
 
این افراد پرتوقع هستند ، کار با آنها بسیار دشوار است. آنها صبر ندارند. 
 
حق برابری شما برای من اهمیت ندارد. 
جنسی زدایی 
هنگامی رخ می‌دهد که تمایلات جنسی یک فرد داری معلولیت انکار شود.
من با کسی که از ویلچر استفاده می‌کند در رابطه نخواهم بود.افراد دارای معلولیت همتایان من نیستند. نه جذاب و نه لايق بودن با من هستند. 

منبع ۱

منبع ۲

منبع ۳